و خدایی که در این نزدیکی ست

ساخت وبلاگ
سلام روزتون به خیر.ما همچنان بی لب تابیم و الانم ف کوچیکه اینا خونمونن.و لب تابشون و آوردن.دوشنبه رفتیم مدرسه بهار و دیدیم لباساشون عوض شده و آبی سورمه ایه.خیلی قشنگ بود.چند ساله تم لباسشون زرشکیه.البته لباساشون خوشگل بودن اما خب تنوع نداشت.قرار شد تو سایت پیگیری کنیم ببینیم تاریخ تحویل کیه.به سر هم رفتیم کورش و مایحتاج خونه رو خریدیم.یکمم خوابیدیم و با معده درد شدید از خواب بیدار شدم.داداشم یه سورپرایز عالی برام فرستاد.اولش زنگ زد و پرسید خونه ای.من واقعا متوجه نشدم برای چی می پرسه و نیم ساعت بعد دیدم برام یه گوشی جدید فرستاده.خیلی خوشحال شدم و کلی جی و خدایی که در این نزدیکی ست...
ما را در سایت و خدایی که در این نزدیکی ست دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9maralvazendegi5 بازدید : 165 تاريخ : جمعه 23 مهر 1395 ساعت: 21:20

نمی دونم چرا فکر کردم اگه تو این تاریخ یعنی ۳ شهریور ننویسم حیفه.حالا چرا نمی دونم.تو مطب دندان پزشکی هستم و آمپول نوش جان کردم و منتظرم برای کشیدن دندونی که قراره ایمپلنت بشه.دو سه روز بود با بهار کل کل داشتیم.پیله کردن اون و بی حوصلگی من.ولی در نهایت من همه سعی ام و کردم خوش باشه.دیروز با دوستش و مادر دوستش و پرنیان عشقش رفتیم پارک.یه مدتی بود از پرنیان خبر نداشت وقتی خواب بود دوستش ز زد و گفت بهش بگم پرنیان میاد اما من نگفتم سورپرایز بشه  و واقعا تو ابرا بود.امروزم با هم رفتن استخر و ۵۰ تومن ناقابل پیاده شدیم و در نهایت با بوس و بغل از هم جدا شدیم و با پد و خدایی که در این نزدیکی ست...
ما را در سایت و خدایی که در این نزدیکی ست دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9maralvazendegi5 بازدید : 168 تاريخ : جمعه 23 مهر 1395 ساعت: 21:20

سلام یکشنبه تون به خیر و شادی از چهارشنبه تا الان همین جور دندونم درد می کنه.واقعا سخت بود.از چهارشنبه تا پنجشنبه عصری هم تب داشتم و سرگیجه و بی حال بودم.اما خلوتی که داشتم خوب بود.این که نخوای شام و نهار درست کنی و برای خودت ولو باشی حس خوبی داره.چهارشنبه شب فرا برام سوپ آماده گذاشت البته توش آب قلم ریخت و قارچ پنجشنبه که تا عصری بی حال بودم ولی عصر رفتم دیدم کلا آشپزخونه رفته رو هوا.مادر و برادرش هم دو بار زنگ زدن   کلی احوال پرسی کردن و مادرش می گفت کاش به من می گفتی و من خیلی خوشحال شدم به فکرمن.من خودمم هرکسی مشکل یا مریضی ای داشته باشه همین جوری پیگیر و خدایی که در این نزدیکی ست...
ما را در سایت و خدایی که در این نزدیکی ست دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9maralvazendegi5 بازدید : 271 تاريخ : جمعه 23 مهر 1395 ساعت: 21:19

سلام بچه ها ببخشید نگرانتون کردم و این که نتونستم بیام و به وبلاگاتون سر بزنم و اگر هم سر زدم به خاطر با گوشی بودن کامنت بزارم.ما خوبیم.به خاطر شرایط مالی و از همه مهم تر بی ماشینی نتونستیم بریم شمال.اصلا برنامه هامون جور نشد.الانشم کلی کار عقب افتاده داریم.لب تاب خرابه همچنان و من نمی تونم با گوشی خیلی بنویسم.چند تا چیز هست که خیلی ذهنم و مشغول کرده.اولیش ماشینه که داستان ها براش پیش اومد و حالا براتون می گم.بعدی هم رفتار و بی مهری های محمده که بهار و حسابی برده تو خودش و من براش ناراحتم.بهش دروغ گفته می ره ماموریت ولی رفته سفر و بهار این و فهمیده و متاسف و خدایی که در این نزدیکی ست...
ما را در سایت و خدایی که در این نزدیکی ست دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9maralvazendegi5 بازدید : 287 تاريخ : جمعه 23 مهر 1395 ساعت: 21:19

سلام خوبید خوشید.تابستون هم داره آخرین نفس هاش و می کشه.ما خونه ه هستیم و با لب تاب خواهر اومدم یه سری بزنم.باید بگم که ما نتونستیم بریم شمال.ماشین خیلی اذیتمون کرد.بعد از کش و قوس های فراوون بالاخره داداش میم ماشین و فروخت و دیروز رفتم سندش رو به اسم زدم.البته حسابی سرویسش کرده بود برام.یه مدت هم بی ماشینی و اینا داشتیم تا بالاخره پریروز داداش میم یه ماشین برامون فرستاد که خودش چند ملیونی روی پول ماشین خودمون گذاشته بود.من ازش خواهش کردم یه ماشین در حد درآمد و شرایط خودمون پیدا کنه ولی قبول نکرد و حالا امیدوارم یه روزی انقدر وضعمون خوب بشه که بتونم پول و خدایی که در این نزدیکی ست...
ما را در سایت و خدایی که در این نزدیکی ست دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9maralvazendegi5 بازدید : 169 تاريخ : جمعه 23 مهر 1395 ساعت: 21:19

سلام.احتمالا یه پست عجله ای باشه.ه جان امروز خونه ما بود و برگشتنی ما هم همراهش اومدیم و خونشون هستیم که همراه هم بفرمایید شام ببینیم.یه هندوانه خنک و خوشمزه هم نوش جان کردیم.دیشب شب جالبی نبود.یه سری مشکلات روحی داشتم.قلبم بیقرار بود.علتش هم استرس های این چند وقته بود.ماشین.آزمایش و دکتر بهار که کلی استرس داشتم که یه وقت قندش خیلی بالا نباشه.شکر خدا بالا نبود ولی پایین هم نبود و همچنان باید قرص بخوره.تیروئید هم همچنان کم کاره و ویتامین دی هم کم داره که قرص داده.کم خونیش شکر خدا بهتر شده و چند روز بیشتر توی ماه نباید بخوره.ولی همچنان باید تحت نظر باشه.کا و خدایی که در این نزدیکی ست...
ما را در سایت و خدایی که در این نزدیکی ست دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9maralvazendegi5 بازدید : 310 تاريخ : جمعه 23 مهر 1395 ساعت: 21:19